بهش میگم هیچوقت نتونستم درک کنم که چطوری میشه به خاطر احساسات از خیلی چیزای معقول گذشت و ناعاقلانه تصمیمات بچه گانه گرفت شاید چون هیچوقت عاشق نبودم، نمیتونم بفهمم چطوری میشه یه وضعیت سخت و نامطلوب رو تحمل کرد و از خیلی چیزا دست کشید و خیلی خواسته ها رو ندیده گرفت به خاطر یه رابطه و به خاطر یه نفر.. فکر میکنم تو اوج عشق باید همیشه یه خورده عاقل بود.. میگه اگه عاشق بشی نمیتونی همون یه خورده رو هم عاقل باشی، ناخود آگاه تصمیماتت تحت تاثیر قلبت قرار میگیره. نمیفهمم.. نمیتونم درک کنم

این روزا که به دور و برم نگاه میکنم حس میکنم همه دارن میدون دنبال یه چیزی، البته احتمالا این همه همیشه داشتن میدویدن و من الان دارم میبینمشون .. شاید چون زندگی مسابقست واسه رسیدن به خیلی چیزای نداشته ولی من الان اصلا دلم نمیخواد جزو اونا باشم.. تو این لحظه میخوام فقط قدم بزنم و نگاه کنم ، همین.

نظرات 1 + ارسال نظر
هستی شنبه 25 شهریور 1385 ساعت 04:50 ب.ظ http://delshoodegan.blogsky.com

سلام
می دونی چیه تا کسی دوس نداشته باشی نمی تونی از همه چی بگذری
اگه می شد عاشق و عاقل باشی دیگه عاشق نمی شدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد