دیشب مرگ رو تا یک قدمی خودم تجربه کردم و چقدر نزدیک و راحت بود .. می شد تو یه لحظه مرد... چهارشنبه سوری خوبی بود ولی چیزی نمونده بود که آخرین چهارشنبه سوری عمرم باشه.. من همیشه عاشق هیجان بودم و معتقدم هیجان یکی از الزامات زندگیه که اگه نباشه رخوت و یکنواختی زندگی حالتو بهم میزنه ولی دیشب دیگه فهمیدم که نه اینجوریام نیست و شدتش خیلی مهمتر از خودشه... دیشب فقط یه خورده بد بیاری و بد شانسی کافی بود تا همه چی تموم بشه... الان که بهش فکر میکنم میبینم چه خوشبختم که هنوز زنده ام و قدر همه چیمو بیشتر میدونم ... آخه من هنوز کلی کار دارم و کلی آرزو
این روزها
چیزی می خواهد پشت مرا به زمین بزند چیزی که جنسش را نمی دانم!
سلام دوست خوبم ! پست آخر من رو هم ببینی بد نیست × موفق باشی
سلام
وبلاگ زیبایی داری
همواره پیروز باشی
از این به بعد بیشتر مواظب خودت باش. خوشبختی رو بشناس و قدرش رو بدون. ما هم قدر تو رو میدونیم. با همه مهربونی ها و سرزندگی هات...
هیجان خوبه .. .منم موافقم .. اما بپا آخرین هیجان عمرت نباشه.... آخه هنوز کلی کار داری و کلی آرزو .. !:)