دیشب که رفتم تو رختخواب با اینکه داشتم از خستگی و خواب میمردم و چشمام باز نمیموند ولی یهو دلم خواست که تو قاب یه پنجره باشم و بتونم هر دو طرفم رو ببینم ، نمیدونم چرا ولی فکر کردم چجوری میشه زیبایی رو دو طرفه دید.. البته هنوز به جوابی نرسیدم
یه چیز دیگه که دیشب بهش رسیدم و برام جالب بود این بود که چه خوبه که احساسات بعضی آدمها رو اصلا نمیشه از رفتارها و حرفهاشون فهمید ولی وقتی که خودشون میگن حسابی تعجب میکنی و سورپرایز میشی.. آخه من عاشق اینم که غافلگیر بشم ... تو همه چی... کیف داره که نفهمی و ندونی قراره چی بشه و یهو تو موقعیتش قرار بگیری . مگه نه؟
سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.
سلام دوست من
وبلاگ خیلی جالبی داری امیدوارم همیشه موفق باشی
سلام راحله خانوم
خسته نباشی
وبلاگ قشنگی داری مخصوصا اینکه مطالبت مرتب و با فکر نوشته شده
فکر میکنم اگر عکس هم تو وبلاگت بزاری قشنگ تر بشه
منظورم عکسهای با مضامین مختلف
موفق باشی
وقت کردی به من هم سر بزن خوشحال میشوم آپ کردم
ممنون
مرسی راحله جان از لطفتی که به من داری