ساعت ۷ صبح یکشنبه ۹ بهمن و چه برفی داره میباره و چقدر از خونه بیرون رفتن زور داره .. آسمون هنوز تاریک .. الان چه کیفی داره که پتو رو بکشی رو سرت و فقط بخوابی.. مثل خرس .. یه خواب زمستونی و یه رویای شیرین توی خواب... حالت هم یه خورده بد باشه، آخ که چه حالی میده
پ.ن. چه خوبه که میشه تو وبلاگ هر چی میخوای بنویسی یعنی چه خوبه که یه جای شخصیه و میتونی هر اراجیفی میخوای بنویسی و یه عالمه غر بزنی یا اینکه وقتی خوشحالی اینجا از خوشی بترکی فقط بد به حال اونایی که از بد حادثه به پست من و این سخنان گهربارم میخورن... اونا هم سخت نگیرن... درست میشه .. درست میشم
سلام وبت نازه کامل هنوز نخوندمش اما مطمئن باش می خونم
اگه دوست داشتی بیا پیشم
من برای اولین باره که وبلاگتو باز کردم خیلی خوبو صمیمی بود و با وجود اینکه مطالبش خیلی مهم به نظر نمیرسید آدمو جذب میکرد کارت خوبه امیدوارم موفق باشی